دکتر حامد بصیرزاده، جراح دندانپزشک

دندانپزشک خوب در یوسف آباد

دکتر حامد بصیرزاده، جراح دندانپزشک

دندانپزشک خوب در یوسف آباد

آب خشک، مایعی که خیس نمی کند!

آب خشک، مایعی که خیس نمی کند!

آب خشک  مانند آب معمولی ماده‌ای است به شکل مایع، شفاف که زود تبخیر می‌شود. این مایع شگفت‌انگیز که هیچ‌ چیز را خیس نمی‌کند! این ماده یک ویژگی مشترک دیگر هم با آب دارد: این که آتش را خاموش می‌کند. اما برای این کار از آب بهتر است، چون وقتی از آن استفاده می‌کنیم، دستگاه‌های برقی، فرش‌ها، وسایل چوبی و تابلوهای نقاشی روی دیوارها خراب نمی‌‌شوند. همچنین اطفاء حریق کتابخانه ها بدون آسیب رساندن به کتابها از کاربردهای بالقوه این اختراع جدید می باشند. کودکان نیز بجای آب می توانند بدون خیس کردن دوستانشان از این مایع در تفنگ آبی خود استفاده کنند. http://www.irantriz.ir


نظام آموزشی چگونه خلاقیت را نابود می‌کند؟

نظام آموزشی چگونه خلاقیت را نابود می‌کند؟

نظام آموزشی چگونه خلاقیت را نابود می‌کند؟

کن رابینسون، که از بزرگ‌ترین تحلیل‌گران حوزه آموزش در جهان بوده و به دولت‌های مختلف در این‌باره کمک کرده است، یکی از سخنرانی خود را (در مجموعه TED) این گونه آغاز می‌کند:

من در حوزه آموزش کار می‌کنم. آموزش برایم جذاب است و فکر می‌کنم برای همه هم به نوعی جذاب باشد! این را وقتی می‌فهمم که در مهمانی‌ها، عکس‌العمل مثبت دیگران را می‌بینم.

چرا آموزش برای ما جذاب است؟ شاید برای اینکه آموزش قرار است کمک کند تا به دنیای بهتر و بزرگتری برویم. دنیایی که الان هنوز شکل نگرفته و به آن دسترسی نداریم. دانش آموز مدرسه‌ای امروز قرار است حدود ۵۰ سال بعد بازنشسته شود. ما هیچ ایده‌ای نسبت به آن زمان نداریم. نسبت به اینکه دنیا در آن موقع چگونه خواهد بود و مردم چگونه زندگی خواهند کرد. ما تلاش می‌کنیم با دانسته‌های امروز خود، فرزندانمان را برای دنیایی که نمی‌شناسیم آماده کنیم!

خلاق

خلاق

کن رابینسون، صحبت‌های خود را اینگونه ادامه می‌دهد که: خلاقیت چیزی شبیه سواد است. نداشتن خلاقیت با بیسواد بودن فرقی ندارد. البته فرزندان ما خلاق به دنیا می‌آیند. این ما هستیم که خلاقیت را در آنها از بین می‌بریم.

شاید همه‌ی شما داستان آن دختر شش ساله‌ای را شنیده باشید که داشت نقاشی می‌کشید.

معلم پرسید: چه کار می‌کنی؟

دانش آموز گفت: دارم تصویر خدا را می‌دانم.

معلم گفت: هیچکس نمی‌داند خدا چه شکلی است!

دانش آموز گفت: تا یک دقیقه دیگر که نقاشی من تمام شود، همه می‌فهمند!

کودکان از اشتباه کردن نمی‌ترسند. این ما هستیم که آنها را در چارچوبهای مختلف قرار می‌دهیم و از اشتباه کردن می‌ترسانیم. البته منظور من این نیست که هر کس اشتباه کند، خلاق است. اما باید قبول کنیم که اگر آماده خطا کردن و پذیرش خطاها نباشیم، نمی‌توانیم خلاق بشویم.

ما به تدریج که بزرگتر می‌شویم، ظرفیت خطا کردن و ظرفیت پذیرش خطای دیگران را از دست می‌دهیم. سیستم آموزشی هم به ما می‌آموزد که اشتباه کردن، بدترین کاری است که تو می‌توانی انجام بدهی.

پیکاسو جمله معروفی دارد که می‌گوید: همه بچه‌ها هنرمند به دنیا می‌آیند. مسئله این است که چه کنیم تا آنها وقتی بزرگ شدند هنرمند باقی بمانند؟

مهم نیست در کجای جهان، در کدام فرهنگ و کدام کشور زندگی کنید. در سراسر کره زمین، نظامهای آموزشی یک سلسه مراتب خاص دارند. بالاترین و ارزشمندترین درس معمولاً ریاضیات و ادبیات است. بعد علوم مرتبط با انسانها و در پایین‌ترین مرتبه هم هنر.

همان هنر هم، طبقه‌بندی نانوشته‌ی دیگری دارد. موسیقی را بالاتر از نمایش می‌بینند. نمایش را بالاتر از رقص. اصلاً نظام آموزشی ما خیلی عجیب است. تمام بدن را رها کرده و فقط به پرورش مغز فکر می‌کند. به تدریج تمام تلاشش را هم روی بخش کوچکی از مغز متمرکز کرده است.

امروز اگر بیگانه‌ای از سیاره‌ای دیگر به زمین بیاید و به رفتار و زندگی ما نگاه کند، هرگز نمی‌فهمد خاصیت این نظام آموزش عمومی که در کره زمین وجود دارد چیست! نه می‌تواند موفق شدن را تضمین کند و نه زندگی بهتر را و نه برنده بودن را. پس این آموزش برای چیست؟

به نظر می‌رسد که در سراسر دنیا، نظام‌های آموزشی درست شده‌اند که استاد دانشگاه بسازند!

استاد دانشگاه بودن، بهترین شکل زندگی نیست. تنها شکلی از زندگی است. شکلی که کمی هم عجیب است. استاد دانشگاه‌ها، فقط با سرشان زندگی می‌کنند. انگار بدن آنها فقط حمال سرشان است و مغزشان را از جایی به جای دیگر می‌برد تا در جلسات مهم علمی شرکت کنند!

البته وضعیت امروز نظام آموزش عمومی در سراسر جهان قابل درک است. این نوع نظام عمومی آموزش، قبل از قرن نوزدهم وجود نداشته است. صنعتی شدن این ارمغان را هم با خود آورد. همه یا باید به بالاترین سطح کارخانه‌ها می‌رسیدند یا باید استاد دانشگاه می‌شدند تا به دیگران کمک کنند به بالاترین سطح کارخانجات و صنایع برسند.

طبیعی است که نظام دانشگاهی هم، دنیا را همانجور که خودش می‌فهمید و میدید به ما یاد داد و قبل از هر چیز، به ما آموخت که «استاد دانشگاه» یکی از بالاترین مدارج اجتماعی است. طبیعی است که استاد دانشگاه، دیدگاهی غیر از این را هم منتقل نکند. امروز می‌بینیم که تمام نظام آموزشی عمومی قبل از دانشگاه، فقط یک هدف را دنبال می‌کند: ورود به دانشگاه.

آدمهای خلاق و مستعد و توانمند زیادی وجود دارند که در این مسیر با استانداردهای عمومی نظام آموزشی، موفق به نظر نمیرسند و کم کم به این نتیجه می‌رسند که اساساً خلاق و مستعد و توانمند نیستند.

یونسکو گزارش می‌دهد که در سه دهه‌ی آینده، تعداد آدمهایی که از دانشگاه بیرون می‌آیند بیشتر از کل آدمهایی است که از آغاز تاریخ تا کنون از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شده‌اند! طبیعی است که در این شرایط، مدرک‌ها دیگر به درد نخواهند خورد! در زمان ما، داشتن مدرک مساوی داشتن شغل بوده و هست. اما زمان فرزندان ما چنین نخواهد بود.هض0

ما امروز به یک «تورم آکادمیک» یا «Academic Inflation» گرفتار شده‌ایم. همان کاری را که قبلاً یک دیپلم انجام می‌داد، بدون اینکه تغییر خاصی کرده باشد به یک لیسانس سپرده می‌شود. همان کاری که یک لیسانس انجام میداد به یک کارشناس ارشد یا فارغ التحصیل دکترا سپرده می‌شود. اما این روند نمی‌تواند ادامه پیدا کند.

من با جیلیان لین حرف می‌زدم. او نمایش‌های بزرگی در جهان اجرا می‌کند و یک میلیونر است. احتمالاً کار Phantom of Opera را می‌شناسید. او تعریف می‌کرد که مدرسه برای والدینش نامه می‌فرستند که «او توانایی یادگیری ندارد. حتی نمی‌تواند سر کلاس بنشیند». مادرش او را پیش روانپزشک می‌برد. خوشبختانه آن موقع، اسمهایی مثل ADHD درست نشده بود تا بتوانند سریع روی او برچسب یک بیماری بزنند. روانپزشک وقتی جیلیان را می‌بیند، به مادرش می‌گوید: شما بیرون باشید. بعد رادیو را برای او روشن می‌کند و خودش هم بیرون می‌آید. جیلیان خیلی سریع تا اتاق خالی را می‌بیند، روی پاهایش می‌ایستد و می‌رقصد. روانپزشک به مادرش می‌گوید: جیلیان بیمار نیست. او استعداد رقص و باله دارد. جیلیان به سمت هنر رفت و بعدها شرکت خودش را تاسیس کرد و امروز یک شرکت بزرگ هنری به شمار می‌رود.

جیلیان های زیادی وجود دارند که پدر و مادر یا پزشکان، آنها را به عنوان بیمار یا ناتوان در یادگیری تلقی کرده‌اند و صرفاً از آنها خواسته‌اند که آرام سر جای خود بنشینند!

ما باید تلاش کنیم. باید تلاش کنیم تا فرزندانمان را برای زندگی در آینده‌ای بهتر آماده‌ کنیم. آینده‌ای که اگر چه ما آن را نخواهیم دید. اما آنها آن را تجربه خواهند کرد.

منبع:‌ عصرایران به نقل از متمم

محمد خزایی مدیر کانون  تفکر خلاق کرمانشاه  ( در شرف تاسیس )

هوش هیجانی و پرورش خلاقیت کودک

هوش هیجانی و پرورش خلاقیت کودک

هوش هیجانی و  پرورش خلاقیت کودک

در طی نیم قرن گذشته خلاقیت به صورت یکی از مباحث اساسی روانشناسی علمی و نیز به عنوان موضوعی قابل تحقیق و آموزش پذیر در آمده است. گیلفورد نخستین دانشمند روانشناسی و شماری دیگر از روانشناسان مدافع او، از سال ۱۹۵۰ به بعد به نظریه پردازی و پژوهش درباره خلاقیت و بحث درباره تمایز این پدیده با هوش عقلی (IQ) پرداختند. اما در زمینه تمایز این پدیده با هوش عاطفی (EQ) و نقش آن در خلاقیت و نوآوری مطالعات بسیار کمی صورت گرفته است. هوش عاطفی و بهره هوشی ضد یگدیگر نیستند، بلکه با هم تفاوت دارند. این مقاله به بررسی مفاهیم هوش، هوش هیجانی، هیجانات، خلاقیت، خلاقیت هیجانی و ارتباط خلاقیت با هوش و هوش هیجانی پرداخته است و با توجه به بررسی های انجام شده به این نتیجه رسیده است که هوش و خلاقیت باید دو سازه جدای از هم و یا با ارتباط بسیار ضعیف باشند. اما ارتباط بین هوش هیجانی و خلاقیت مهم و قابل توجه است، هوش هیجانی پدر و مادر در پرورش خلاقیت کودکان بسیار حائز اهمیت و توجه است

هوش هیجانی

عصبانی شدن آسان است – همه می توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب ،به دلیل مناسب و به روش مناسب آسان نیست! ارسطو

 

ClickHandler.ashx

 

روانشناسی به نام «گلمن» اظهار می دارد که هوش شناختی در بهترین شرایط تنها ۲۰ درصد از موفقیتها را باعث می شود و ۸۰درصد از موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند. درواقع هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین می کند. یعنی افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا خیلی موفقتر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند. پس هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسها است.ا

چگونه می توان درهوش هیجانی پیشرفت کرد؟

باید گفت بیشتر مهارت ها در اثر تعلیم و تربیت پیشرفته می شود و احتمال دارد که این موضوع حداقل برای بعضی از مهارت های هوش هیجانی صحیح باشد.

مهارتهای هوش هیجانی در منزل و با تعامل خوب والدین و کودک شروع می شود. والدین به کودکان یاد می دهند که هیجانهای خود را تشخیص داده و آنها را نامگذاری کنند. به عنوان نمونه، من الان ناراحت هستم، خوشحالم، عصبانی ام. پس وقتی از رفتار برادرش شکایت می کند و می گوید من از او متنفرم، می توان جمله او را این گونه بازگویی کرد: به نظر می رسد رفتار برادرت خیلی تو را عصبانی کرده، هم نشان داده اید که احساس کودک خود را درک کرده اید و هم الگوی مناسبی برای بیان احساسات فراهم ساخته اید.

یکی دیگر از راه های پیشنهادی برای پرورش هوش هیجانی، ایجاد یک محیط امن عاطفی است به گونه ای که کودکان بتوانند با آزادی و امنیت خاطر درباره احساساتشان با والدین گفت وگو کنند. پس باید به آنها نشان داد که به احساسات آنها توجه شده و نظریات آنها با صبر و حوصله شنیده می شود. حتی اگر نظریات کودکان مورد قبول والدین نیست بهتر است با استدلال خواهی آنها را توجیه کنند و در مواردی که آسیب کودک را مورد حمله قرار می دهد بهتر است به جای این که بگویند «بالاخره خودت را به کشتن می دهی» این عبارت را بگویید «من می ترسم به خودت آسیب برسانی» . و اگر اشتباهی از جانب والدین رخ داد باید از کودکان عذرخواهی کنند تا عملاً آموخته باشند که پذیرش اشتباهات و احساس تأسف امری طبیعی است.


عدم رعایت این موارد و عدم ابراز ناراحتی و حتی خشم توسط والدین ممکن است باعث شود بعضی اوقات کودکان دچار اختلالاتی شوند که در آن از احساسات خود دور شوند یا در درک احساسات با سوء تفاهم روبه رو شوند.

متخصصان باور دارند که آموزش طبیعی هیجانی که باهنرهای آزاد و نظام های ارزشی نیز همراه است اهمیت ویژه ای دارد. در درسهایی که شامل داستانهای مهیج است کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به یادگیری می کنند. پس آنها می توانند یاد بگیرند که چه چیزی باعث احساس شخصیت ها به صورت شادمانی، خشم، ترس و… شده و چگونه اینها با احساسات خود کنار آمده و یا مقابله کنند.

آموزش مهارتهای اجتماعی نیز یکی از راه های افزایش هوش هیجانی است. این آموزش ها شامل برنامه های کنترل خشم و عصبانیت، همدلی، تشخیص و به رسمیت شناختن تشابهات و تفاوت های مردم، اظهار ادب و صمیمیت و تعارف، اداره خود، برقراری ارتباط، ارزیابی خطرات، خودگفتاری مثبت، حل مسأله و مشکل، تصمیم گیری، ایجاد هدف و مقاومت در مقابل فشار گروه هم سن است.

موضوع دیگر هوش هیجانی و مقابله با بحران است. دیده شده افرادی وجود دارند که به طور مداوم در مقابله با نتایج منفی دچار مشکل هستند و به نظر می رسد هیچ گاه از شر حوادث بد در زندگی خلاص نمی شوند. در مقابل افرادی وجود دارند که حتی پس از غم انگیزترین تجارب به حال اولیه برمی گردند و حتی به جلو می روند. این موضوع مربوط به قابلیت های هیجانی است که اجزای آن ترکیب کننده هوش هیجانی هستند.


هوش هیجانی به این صورت فرآیند مقابله را تشریح می کند:

لازم است آنچه را احساس می کنیم درک کنیم و لذا برای ایجاد ارتباط با احساسات خود به دو طریق کلامی و غیر کلامی عمل می کنیم. از آن گذشته، لازم است احساسات دیگران را نیز درک کنیم و با آنها همدلی کنیم.

باید بدانیم که هیجانها در افکار اولویت ایجاد می کنند (منجر به بوجود آمدن تفکرات خاص می شوند)، حافظه را شکل می دهند، دیدگاه های مختلف حل مسأله خلق می کنند و خلاقیت را سهولت می بخشند

منبع : مقاله ” درباره هوش هیجانی چه می دانید؟ “- تهیه کننده : فاطمه حسینی حسین آبادی انجمن علمی دانشجویان ایران http://www.daneshju.ir/forum/f635/t69161.html

 

ادامه تمرین دقیق دیدن وتقویت حافظه تصویری

ادامه تمرین دقیق دیدن وتقویت حافظه تصویری


لازم است به اطلاع کاربران ارجمند برسانم این تمرینات می تواند شما را کمک کند تا با تصویر سازی ذهنی در فراگیری دروس پیشرفت قابل توجهی داشته باشید .نمونه آن وقتی که سئوالی را در امتحان جواب می دهید به خاطر می آورید که مثلا”  پاسخ، صفحه سمت چپ وبالا بود یا تصویر کتاب را به خاطر می آورید  واما ادامه تمرینات …

تفاوت های تصاویر زیررا پیدا کنید

312227_3iF7gwF3

تفاوت های تصاویر زیر را پیدا کنید

screen960x960

تفاوت های تصاویر زیر را پیدا کنید

spot diff 1

تفاوت های تصاویر زیر را پیدا کنید

fancy-turkey

 کانون  تفکر خلاق کرمانشاه  ( در شرف تاسیس)    http://fekrekhalagh.com

تمرین دقیق دیدن وتقویت حافظه تصویری برای خلاق تر شدن

تمرین دقیق دیدن وتقویت حافظه تصویری برای خلاق تر شدن

تمرین دقیق دیدن وتقویت حافظه تصویری برای خلاق تر شدن

گیلفورد خلاقیت را در تفکرخلاق می داند وآن را به دونوع تقسیم می کند .

۱-      تفکر همگرا یعنی برای حل مساله دنبال یک پاسخ صحیح بگردیم

۲-      تفکر واگرا یعنی راههای مختلفی را برای حل مساله جستجو کنیم

وی معتقد است که تفکر واگرا دارای عناصرواجزائی است که از جمله آن “بسط”منظور توجه به جزییات است یعنی” دقت در دیدن “برای تقویت این وجه از تفکر،تمریناتی را می شود انجام داد که نمونه هایی را در زیر ارایه می کنم البته یادمان باشد که” تفکر واگرا نقطه ی عطف خلاقیت است.”

امیدوارم بزرگترها وبچه هایی که علاقمند تمرین دقیق دیدن هستند خود را محک بزنند .واین را جرقه ای برای جریان دقیق دیدن بدانند مثلا” وقتی حادثه ای پیش می آید تصویر شماره پلاک خودرو خاطی را به حافظه تصویری بسپاریم ویا برای کشف ابعادیک مشکل  یا  مساله از این توانمندی استفاده کنیم  یادمان باشد ریز بینی برای برخی از موارد ارزشمنداست  اما برای مسایل اجتمایی مناسب نیست . ! (دنبال عیب دیگران گشتن)

درتصویر زیر چند گرگ می بینید  ؟

312227_8KtVo9fl

چه اختلافی در دوتصویر کنارهم می بینید؟

دقیق دیدن

دقیق دیدن

در تصویر پایین ۱۵ تفاوت وجود دارد وقت بگیر که در چه مدت میتوانی تفاوت ها را کشف کنی

تمرین ذقت تصویری

تمرین ذقت تصویری

یادت با شه اگر به خوبی نتونستی تفاوت ها را پیداکنی مسا له ای نیست !این یک شروع است برای دقیق دیدن وتمرین خلاقیت  ، خودت را دست کم نگیر  باور کنی بالاخره موفق میشی

محمد خزایی مدیر کانون  تفکر خلاق کرمانشاه  ( در شرف تاسیس )